هفتم آبان (بيست و نهم اکتبر)
خوب، بيست و يک روز گذشت. اگه خدا بخواد روزهاي بيشمار ديگري هم خواهد گذشت و پارساي عزيز ما بزرگ و بزرگتر خواهد شد، يه بچه، يه نوجوان، يه جوان و يه مردي رو مقابل خودمون خواهيم ديد که ما پرورشش داديم و سهم عمده اي در اونچه که هست اعم از شخصيت، اخلاق، رفتار، افکار، باورها، موفقيتها و عدم موفقيتهاش داشته ايم. اون وقت که برگرديم و پشت سرمون رو نگاه کنيم اميدوارم که خيلي از کرده ها و رفتارمون ناراضي نباشيم. راه زيبا و دشواري توام با اميدها، دلشوره ها، شوقها و بيمها در پيشه که تو اين راه خدا رو به کمک ميگيريم.
از حالا به بعد يه واژه اي هست که بار سنگينتري رو نسبت به قبل با خودش به همراه داره و اون واژه چيزي نيست جز مسئوليت. خُب بايد به اين چيزها فکر کرد ولي نه اون قدر که باعث نگراني بيش از حد بشه.
ميبينيد تو رو خدا اين فسقلي شيرين تر از جان با ما چيکار کرده؟ اين روزها دغدغه اي نيست غير از اينکه: شيرش رو خورده؟ جاش تميزه؟ رشدش خوبه؟ خوابش خوبه؟ مريض نشه، بدنش عرق سوز نشه، پوستش نپاشه، پستونک بهش بديم يا نديم؟
ديروز که مامان بزرگش شازده رو حموم کرده بود مامانش آورد لباسشو تنش کنيم. گفتيم اول کرمش رو بزنيم غافل از اينکه بچه حموم کرده و بايد سريع لباساشو تنش کنيم (البته يه پيرهن تنش بود) کرمش رو زديم و مامانش داشت پوشکش ميکرد ولي دست کرميش باعث شده بود چسب پوشکه درست نچسبه و همين يک کم معطلمون کرد. يک دفعه من گفتم عجله کن بچه از حموم دراومده و شروع کردم به غر زدن. بنده خدا ماماني هم بدجوري به تقلا افتاد و تا کاراش رو تموم کنه کلي عرق ريخت. آخرش هم ما مونديم و غصه اينکه چون لباس پوشوندن بچه زياد طول کشيده نکنه که سرما بخوره. کلي هم اعصابمون خورد شد. طفلک ماماني که تا چند ساعت دائم تکرار ميکرد نکنه سرما خورده باشه، آخرش هم طاقت نياورد و اشک از چشماش جاري شد. نه اينکه از اون آدمهايي باشه که اشکشون دستشونه، نه اصلاً. اتفاقاً به موقعش خيلي هم آدم محکميه مثل زمان رفتنش به اتاق عمل با اون روحيه عالي يا خداحافظي از خانواده تو شب عروسي که خيلي ها سيل اشکشون راه ميفته. موضوع اينه که داستان اين جيگر گوشه کوچولو حکايت ديگه اي داره که با بقيه قضايا خيلي فرق ميکنه. خيلي...
راستي کسي در مورد اينکه به بچه پستونک بديم يا نه توصيه اي نداره؟ دکترش ميگه ندين بهتره.
سوم آبان
ششم آبان
11 نظرات:
At 10/30/2005 1:29 AM, pani said…
سلام . منم یه پس دارم اسمش پارساست البته سه سالشه. راجع به پستونک پرسیده بودی. منم خیلی تلاش کردم بفهمم خوبه یانه و آخرش به دلایل زیاد تصمیم گرفتم بهش بدم. مهمترینش این بود که تا هفتاد درصد از سندرم مرگ ناگهانی نوزاد که حتما میدونی چیه جلوگیری میکنه. و دلیل بعدیش رو هم وقتی خواستی از شیر بگیریش میفهمی .با پستونک مجبور نیستی شب هزار بار بیدار شی. زیاد نترس . اگه پستونک اینقدر ترسناک بود این بچه های آمریکایی یه دم تو دهنشون نبود. فقط یادت باشه از نوع ارتودنسی بهش بدی البته اگه خواستی بدی.
At 11/02/2005 4:12 AM, Anonymous said…
خدا حفظش کنه این آقا پارسای گل رو زیر سایه مامان بابای مهربونش. خیلی قشنگ بود وبلاگتون. موفق باشید
At 11/05/2005 3:15 PM, Anonymous said…
چقدر نازه اين پسر گل خيلي مواظبش باشيد سرما نخوره يه توصيه اي بهتون ميكنم اگه فضولي نباشه خونه رو زياد بخاطر بچه گرم نكنيد براي بچه دماي 18 تا 22 درجه كاملا مناسبه و در اين دما بايد لباس عادي بپوشه مثل ما . اينو بخاطر اين ميگم كه من همزمان با دوستم بچه دار شدم اونا خونه رو خيلي گرم ميكردند مثل حموم! بچه هم تا يك باد بهش ميخورد مريض ميشد من يك دماسنج تو اتاق ديبا گذاشتم و دماي اتاقشو ثابت نگه ميداشتم و لباس عادي تنش ميكردم خدارو شكر ديبا تا يكسالگي يك بار بيشتر سرما نخورد در مورد پستونك اگه ميخواهيد بديد وقتش الانه وگرنه ديگه نميگيره ولي اگه براي خوابوندنش مشكل نداريد و بچه بد قلقي نيست فكر كنم بهش نديد بهتر باشه
At 11/07/2005 9:38 AM, Anonymous said…
زنده باشه ایشالله . والله علاوه بر تمام توصیه هایی که می کنند مثل آلودگیش و از فرم خارج شدن فک که البته همیشه این طور نیست . به نظر من اگه بچه بد آروم باشه و پستونک براش آرامش بخش باشه . من مفید می دونمش . دخترک من اصلا پستونک نگرفت وگرنه من استقبال هم می کردم . موفق باشین
At 11/07/2005 11:20 AM, Anonymous said…
Salam, ghadameh no resideh mobarak. man mamaneh ye dokhtar kocholoye 4 maheh hastam. ono to Canada be donya ovordam. inja migan keh agar mikhain keh pestonak bedin behtareh ta hafteye 4-6 aghab bendazin. agar ham majboor shodin bedin hamishe ye size bozorgtar bedin masalan baraye 0-3 mah 3-6 mah ro begirin. inkar baraye ineh keh bache aadat nakoneh keh dahanesho kochik va kone baraye sineye madar.
be har hal omidvaram movafagh bashid va khoda Parsa kocholo ro behetoon bebakhshe.
P.S. bebakhshid Farsi nevis nadashtam finglish neveshtam.;))
At 11/07/2005 4:56 PM, Anonymous said…
سلام بر پدر پارساي عزيز
راستي كه چقدر زود مي گذره! نه؟
در مورد لزوم استفاده يا عدم استفاده از پستونك بحثهاي خوبي در گروه والدين شده كه مي توني از آزيتا خلاصه اونها رو دريافت كني. ولي در مجموع به نظر مي رسه كه اصل با آرامش كودك است. يعني اگر احساس مي كني كودكت به مكيدن پستونك به آرامش مي رسه نبايد زياد پاستوريزه فكر كني.
موفق باشي
At 11/10/2005 6:17 PM, Anonymous said…
salam, man ek pesareh 4 saleh daram .man beh pesaram pestonak nadadam ,va fekr mikonam kareh dorosti neest .vali man toseih mikonam hatman behesh shisheh bedin ,chezi keh hameh beh man toseih kardan vali man beh _hesh amal nakardam .vali badesh pashimon shodam .chon do rooz degeh keh boozorgtar shod va sheer barash kafi nabood onvaght pedareh mamanesh ro dar miareh bekhosoos vasateh shab keh digeh zajr avareh
zahra
At 11/10/2005 11:17 PM, Anonymous said…
سلام . من به هر دو تا بچه هام پستونک دادم و خیلی هم از این موضوع راضی هستم . هم آرامش داشتند و هم شستشون رو نخوردند . برای گرفتنش هم اصلا اذیت نشدم به موقعش عرض میکنم !
At 11/14/2005 12:56 PM, Anonymous said…
من به دخترم پستانك ندادم الان 20 ماهه هست و اصلا مشكلي نداره
At 11/14/2005 3:25 PM, Anonymous said…
parsaye khoshgelam tavalodet be ein donya mobarak bashe , eishalah ke zire saye pedaro madar hamishe salamat bashi va zendegieh khobi dashte bashi, manam mesle to 16 mehr be donya omadam vali ba ekhtelafe 40 saal. mibosame azizam.
At 11/14/2005 5:14 PM, Anonymous said…
سلام
از ابراز لطف و راهنمائيهاي همه شما عزيزان سپاسگزارم.
Post a Comment
<< ???? ???ی