پارسا  

 

اين وبلاگ، خاطرات و نوشته هاي مامان و باباي پارسا در مورد اوست.

Sunday, May 21, 2006

اولين سفرهاي خارج استاني

يكشنبه سي و يكم ارديبهشت (بيست و يكم مي)

جمعه بيست و دوم ارديبهشت شازده ما اولين مسافرتش رو انجام داد. صبح جمعه سه تايي رفتيم به قمصر ابيانه و كاشان. راستش اين اولين مسافرت مامان و بابا هم بود به اين مناطق. سفر خوبي بود مخصوصا اينكه فصل گلابگيري هم بود. آقا پارسا هم بد اخلاقي نكرد و مجموعا خوش گذشت. بهترين قسمتش هم ديدن روستاي ابيانه بود كه خيلي زيبا بود. اين سف يك روزه بود و شب برگشتيم به تهران.
پنجشنبه گذشته هم (28 ارديبهشت) يك سفر سه روزه به شمال رو شروع كرديم. اينبار ديگه واقعا پارسا خيلي خودش رو خوش سفر نشون داد و باعث شد حسابي خوش بگذره. از جاده هراز رفتيم آمل و از چالوس برگشتيم. يك شب فريدون كنار و يك شب هم نور مونديم. هوا هم خيلي خوب بود.
يك پيام بازرگاني: يه فست فود بين فريدون كنار و بابلسر هست به نام پالم كه خيلي بزرگ و شيكه با امكانات محل بازي كودكان، صندلي غذاي بچه و ... كيفيت غذاش هم عالي بود و فكر ميكنم از بهترين فست فودهاي تهران هم بهتره. البته يك كم گرونه كه فكر ميكنم ميارزه. در عوض يكي از قصابيهاي شريف نور هم يك گوشت كبابي به ما داد كه خدا نصيب كسي نكنه، براي هميشه يادمون ميمونه.
در مجموع سفرهاي خيلي خوبي بودند و تلافي خونه نشيني عيد رو حسابي درآورديم.
بابايي بايد فردا صبح بره ماموريت شهرستان البته فردا شب برميگرده.

11 نظرات:

  • At 5/22/2006 7:16 AM, Anonymous Anonymous said…

    خدا ÷شر گلتون را حفظ کنه چقدر زمان زود میگذره راستش مدتی بود به وبلاگتون سر نزده بودم انگار همین دیروز بود که اولین ÷ستتون را گذاشته بودید و توی گروه والدین خبر وبلاگتون را داده وبدید

     

  • At 5/22/2006 8:47 AM, Anonymous Anonymous said…

    خدارو شكر كه بهتون خوش گذشت
    فكر كنم هنوز چهار دست و پا راه نمي ره وگرنه خيلي سخت مي شه مسافرت رفت

     

  • At 5/29/2006 4:57 PM, Anonymous Anonymous said…

    جاي ما خالي
    ابيانه را تا حالا نديدم و فقط وصف زيباييش را شنيدم
    ولي جاده هراز و سفر به شمال از طريق اين جاده را بسيار تجربه كردم و الان هم دل هواي آن ديار را كرد

    هميشه شاد باشين و سرخوش

     

  • At 5/29/2006 5:18 PM, Anonymous Anonymous said…

    يادم رفت از عكس هاي بي نظير پارساي عزيز بگم
    مروري بر نوشته هاي قبلي و عكس ها داشتم و عكس ها شاهكار بودن
    هميشه شاد و سلامت باشيد

     

  • At 5/30/2006 5:16 PM, Anonymous Anonymous said…

    باباي پارساي عزيز
    ممنونم كه هنوز اروند را فراموش نكرده ايد.
    تمناي من روزگاراني از هميشه خاطره انگيزتر براي آن خانواده محترم است.

     

  • At 6/14/2006 11:41 AM, Anonymous Anonymous said…

    سلام باباي پارسا. پارسا ماشاالله خيلي بزرگ شده و خيلي هم نازشده. . اينقدر از ابيانه تعريف كرديد كه تصميم گرفتم حتما سال ديگه اين سفر رو تجربه كنم.
    راستي پارسا دقيقا از چند ماهگي ميتونه بشينه؟ آخه من واسه نشستن پسرم خيلي عجله دارم.

     

  • At 6/14/2006 12:50 PM, Anonymous Anonymous said…

    سلام مامان ايليا. از لطفتون ممنونم. پارسا از نيمه دوم شش ماهگي نشستن رو شروع كرد. راستش ما اصلا دوست نداريم اين دوران سريع بگذره چون ميدمنيم كه بعدا دلمون براي همين موقعها تنگ ميشه. شما هم زياد عجله نكنيد.

     

  • At 6/15/2006 12:48 PM, Anonymous Anonymous said…

    به به به . می بینم که یک جورایی هم اسم پسر من این آقا پارسای شما.. ورود شما را به جمع وبلاگها تبریک میگویم. خیلی خوشحال شدم. موفق باشید.
    خ

     

  • At 6/22/2006 8:06 AM, Anonymous Anonymous said…

    آفرین به این شازده پسر خدا کنه که شایان من هم خوش سفر باشه چون مامانش عاشق سفر کردنه
    راستی بهتر نیست عکس این کنار را عوض کنین چون ماشالله دیگه پارسایی واسه خودش مردی شده البته ببخشید واسه فضولی من

     

  • At 6/24/2006 12:11 PM, Anonymous Anonymous said…

    سلام دوباره. نشستم و خاطرات ÷سر عسلتان را از اول تا آخر خواندم. خدا حفظش کنه. راستی برای من خیلی جالبه که بابا ها وبلاگ بنویسند. چون بابای حسین با اینکه خیلی وبلاگ حسین رو دوست داره اما همه کارهای وبلاگش رو خودم انجام می دم و بابایی فقط می خونتش. عسلی رو ببوسید. منم هر روز یا یه روز در میون به روز می کنم. تشریف بیارید.

     

  • At 6/24/2006 12:11 PM, Anonymous Anonymous said…

    سلام دوباره. نشستم و خاطرات ÷سر عسلتان را از اول تا آخر خواندم. خدا حفظش کنه. راستی برای من خیلی جالبه که بابا ها وبلاگ بنویسند. چون بابای حسین با اینکه خیلی وبلاگ حسین رو دوست داره اما همه کارهای وبلاگش رو خودم انجام می دم و بابایی فقط می خونتش. عسلی رو ببوسید. منم هر روز یا یه روز در میون به روز می کنم. تشریف بیارید.

     

Post a Comment

<< ???? ???ی