پارسا  

 

اين وبلاگ، خاطرات و نوشته هاي مامان و باباي پارسا در مورد اوست.

Tuesday, September 05, 2006

اولين دندونها

سه شنبه چهاردهم شهريور

مدت زياديه كه ننوشتيم. امان از تنبلي، تنبلي، تنبلي و گرفتاري
پارسا يكي دو ماهه دو تا دندون خوشگل از فك پائين درآورده(اوايل مرداد بود)، اولين باري كه صداي برخورد دندونها رو با ظروف چيني شنيديم چه مزه اي داد! حالا گاز ميگيره چه جور!!!

اما از چهاردست و پا رفتنش بگم، اول با غلت زدن شروع شد. براي اينكه يه فاصله اي رو طي بكنه چند تا غلت ميزد. بعد شروع كرد به سينه خيز رفتن تو اين حالت گاهي روي زانوهاش بلند ميشد و حالت چهار دست و پا رو به خودش ميگرفت ولي دوباره روي سينش دراز ميكشيد و سينه خيز ميرفت. تا اينكه يواش يواش شروع كرد به چهاردست و پا رفتن كه اولش تركيبي بود از سينه خيز و چهاردست و پا. بعد كم كم كلا تبديل شد به چهاردست و پا رفتن و ديگه سينه خيز رو كنار گذاشت.

در طول اين مراحل چيزي كه از همه جالبتر بود وقتي بود كه داشت ياد ميگرفت بعد از چهاردست و پا رفتن بشينه. خيلي شيرين و بامزه بود، به اين صورت كه در حالت چهار دست و پا اول باسن مبارك رو بلند ميكرد و زانوهاش صاف ميشد، بعد هي رو پاهاش اين پا اون پا ميكرد، دفعات اول منصرف شد و به چهار دست و پا رفتن و بعد دراز كشيدن اكتفا كرد. ولي دفعات ديگه بعد از اينكه باسنش رو بلند كرد و زانوهاش صاف شد از اون زير به پاهاش نگاه ميكرد، يه كم اين پا اون پا ميكرد و بعد بالاخره تصميم ميگرفت كدوم پاش رو جمع كنه، بعد از جمع كردن يك پا (معمولا پاي چپ) باسن كوچولو و قشنگش رو از همون سمت فرود مياورد رو زمين. اينكار خيلي قشنگ و ديدني بود ومن حسابي ذوق ميكردم از اينكه ميديدم پسر عزيزم چه جوري اين مراحل تكامل رو طي ميكنه. ولي حيف كه ازش فيلم نگرفتم. حيف، حيف، حيف.
اينكار چند بار تكرار شد و پارسا به سرعت مهارت پيدا كرد و ديگه خيلي عادي هر جا اراده ميكرد به سرعت مينشست. حالا هم يواش يواش داره از ميز وسط مبلها يا ميز تلويزيون ميگيره و بلند ميشه سر پا. البته فعلا بايد وقتي اينكار رو ميكنه خيلي مواظبش باشيم